وبلاگ پسرای شاد ایرونی

وبلاگی برای سرگرمی دختر و پسرای ایرانی

وبلاگ پسرای شاد ایرونی

وبلاگی برای سرگرمی دختر و پسرای ایرانی

اس ام اس

چهار چیز است که نمی‌توان آن‌ها را بازگرداند... سنگ ... پس از رها کردن! حرف ... پس از گفتن! موقعیت... پس از پایان یافتن! و زمان ... پس از گذشتن

 

 

دفتری که بسته شد بازش نکنید دلی که شکسته شد نازش نکنید یاران شما را به خدا به عشق بیوفائی نکنید یا این که وفا کنید تا آخر عمر یا این که از اول آشنائی نکنید

 

 

اگه من وتو دو تا برگ باشیم ،هنگام خزان من زودتر از تو می شکنم تا زمانی که می افتی در آغوش بگیرمت

 

 

خدایا! به من رفیقی بده که با من گریه کند. دوستی که با من بخندد را خودم پیدا خواهم کرد

 

 

نگه داشتن عشق مثل نگه داشتن آب تو دسته فکر می کنی تو دستته اما وقتی دستتو باز می کنی می بینی هیچی ازش نمونده جز خیسی خاطرات

  

                                بقیه در ادامه مطلب   

 

بعد از مرگم تکه یخی به شکل صلیب روی سنگ قبرم بگذارید تا با اولین طلوع خورشید آب شود و به جای یار برایم گریه کند

 

 

خدا تنها معشوقی است که عاشقانی دارد که هیچ یک از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یکی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد...

 

 

عصری است غریب و آسمان دلگیر است افسوس برای دل سپردن دیر است هر بار بهانه ای گرفتیم و گذشت عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است

 

 

در این شبهای سیاه ازغم ...سپیدی عشق تو را می جویم .. اما دریغ از این پندار خام ..که در سیاهی سپیدی می جویم

 

 

اندیشیدن به پایان هر چیز شیرینی حضورش را تلخ می کند... بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز

 

 

من برنده ام ... چون نجواهایم را به ترانه های ماندگار تبدیل می کنم.

 

 

دل آدم ها به اندازه ی حرفهاشون بزرگ نیست ... اما اگه حرفاشون از دل باشه می تونه بزرگترین آدم ها رو بسازه

 

 

همیشه واسه گلی خاک گلدون باش که اگه به آسمون هم رسید یادش باشه ریشش کجاست

 

 

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند

 

 

اگر برگ درخت در پاییز نمی افتاد، جایی برای روئیدن برگ های بهاری پیدا نمی شد.

 

 

درازترین سفر با یک گام برداشتن آغاز می شود.

 

 

هی فلانی می دانی ؟ می گویند رسم زندگی چنین است...

می آیند.... می مانند.... عادت می دهند.... ومی روند.

وتو در خود می مانی و تو تنها می مانی

راستی نگفتی رسم تونیز چنین است؟.... مثل همه فلانی ها....

 

 

حالا وقتی خورشید غروب می کنه دیگه دلم نمی گیره؛آخه می دونم که طلوع دوبارش با نوره گرم قلبت همراهه و دوباره دست مهربونت رو روی سرم حس می کنم

 

 

عشق مثله یه قله کوه بلند می مونه که هر کسی که یک قلب پاک و یک دنیا صداقت داشته باشه می تونه فاتحش باشه

 

 

عشق یعنی:

چون خورشید، تابیدن بر شب های دوست...؛

و چون برف، ذوب شدن بر غم های دوست

 

 

کاش می دانستم چیست

آنچه از چشم تو

 تا عمق وجودم جاریست

 

 

همه واسه دوستاشون گل می فرستن من ماندم واسه گلم چی بفرستم

 

 

هرکسی تو را دوست داره 4 تا مریضی میگیره :

 

1- فراموشی

 

2 ...

 

3 ...

 

4 ...

 

3 تای دیگه را فرموش کردم

 

 

می خواهم از این پرتگاه رها شوم .....چه کسی مرا خوهد گرفت

 

 

کودکی با پاهای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی در حال عبور او را دید . او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم کودک گفت:می دانستم با او نسبت داری

 

 

روشن ترین خانه ء هرکسی , چشمان اوست , هنگامی که امید میهمان قلبش باشد.

 

 

شاید کسی را که با او خندیده ای فراموش کنی , اما هرگز کسی را که با او گریسته ای از یاد نخواهی برد.

 

 

تا عاقلان راهی برای خندیدن بیابند دیوانگان هزار بار خندیده اند

 

 

آنکه می‌خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می‌باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالارفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی‌کنند

 

 

فرق انسان و سگ در آنست که اگر به سگی غذا بدهی هرگز تو را گاز نخواهد گرفت

 

 

اگر می خواهی خوشبخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش زیرا آن شادی که ما به دیگران می دهیم به دل ما بر می گردد

 

 

اشکهای دیگران را مبدل به نگاههای پر از شادی نمودن بهترین خوشبختی هاست

 

 

آدم های حقیر،انسانهای والا را دیوانه میپندارند. چرا که این انسانها سرشت نامعقول تری داشته و به سمت چیزهای استثنائی جذب میشوند:چیزهایی که هیچ جذابیتی برای بسیاری از مردم ندارند

 

 

در این کره ی خاکی تنها جایی که از اسارت تن ازاد خواهی بود گورستان است.

 

 

اینو بدون که اگه کسی وارد زندگیت شد و گذاشتو رفت علاوه بر اینکه یه خاطره به جا می ذاره می تونه یه تجربه هم به جا بذاره پس سعی کن خاطره های خوب و تجربه های مفید رو به خاطر بسپاری.....دوست داشته باش تا دوستت داشته باشند

 

 

به خاطر دوست داشتن غرورتو بشکن ولی به خاطر غرورت قلب کسی رو نشکن

 

 

عشق یعنی یک تبسم بر لب زیبای یار عشق یعنی یک ترنم از حنین نای یار عشق یعنی حس نرم اطلسی عشق یعنی با خدا در بی کسی عشق یعنی همکلام بیصدا عشق یعنی بی نهایت تا خدا

 

 

 عشق نمیپرسه که تو کی هستی؟ ........فقط میگه که تو مال من هستی عشق نمیپرسه که اهل کجایی؟...........فقط میگه که تو قلب من هستی عشق نمیپرسه که تو چیکار میکنی؟.......فقط میگه باعث بشی قلبم به ضربان بیافته عشق نمیپرسه چرا دور هستی؟..........فقط میگه همیشه با من هستی عشق نمیپرسه که دوستم داری؟...........فقط میگه عاشقانه دوستت دارم

 

 

میدونی آدما بین الف تا ی قرار دارند. بعضی ها مثل " ب " برات میمیرند، مثل " د " دوستت دارند، مثل " ع " عا شقت میشوند، مثل " م " منتظر می مونند تا یه روز مثل " ی " یارت بشن.

 

 

چه زیبا! گفتم دوستت دارم !چه صادقانه پذیرفتی! چه فریبنده ! آغوشم برایت باز شد !چه ابلهانه! با تو خوش بودم !چه کودکانه ! همه چیزم شدی ! چه زود ! به خاطره یک کلمه مرا ترک کردی ! چه ناجوانمردانه ! نیازمندت شدم ! چه حقیرانه! واژه غریبه خداحافظی به من آمد! چه بیرحمانه! من سوختم

بگذارید و بگذرید ، ببینید و دل نبندید ، چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت

 

 

 روزی بیاید و آن روز دور نباشدکه آدمیان بدین نگاه درهم بنگرندوآنچه فرشتگان را در پیش آدم بسجود آورد در دیده یکدیگر ببینندو باهم مهربان شوند

 

 

 فرشتگان روزی از خدا پرسیدند : بار خدایا تو که بشر را اینقدر دوست داری غم را دیگر چرا آفریدی؟ خداوند گفت : غم را بخاطر خودم آفریدم چون :این مخلوق من که خوب می شناسمش تا غمگین نباشد به یاد من نمی افتد

 

 

دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارند کار بزرگی نیست، مهم آن است که آنهایی که ما را دوست ندارند، دوست بداریم

 

 

کوچیک تر که بودم فکر می کردم بارون اشک خداست ولی مگه خدا هم گریه می کنه چرا باید دل خدا بگیره!!!! دوست داشتم زیر بارون قدم بزنم تا بوی خدا رو حس کنم اشک خدا را تو یه کاسه جمع کنم تا هر وقت دلم گرفت کمی بنوشم تا پاک و آسمانی شوم! آسمان که خاکستری می شد دل منم ابری می شد حس میکرم که آدما دل خدا رو شکستند و یا از یاد خدا غافل شدند همه می گفتند باران رحمت خداست ولی حس کودکانه من می گفت: خدا دلش از دست آدما گرفته

 

 

زندگــــی یعنی نشاندن لبخند بر لب دلشکستـــــــه ای زندگــــی یعنـــی ستــــــــــــردن اشگ از گونه ای زندگــی یعنـــــی برداشتــــــــــن بار غم از شانه ای زندگی یعنی شکفتن در سرزمین قلبــــــها ، همچـون گلی زنـــدگی یعنی محبــــــت ، مهربـــــــــانی ، زنــدگی یعنی صـــــــــداقت ، سادگــــــی و همدلی

 

 

سجاده ام کجاست؟/می خواهم از این همیشه ی اضطراب برخیزم/این دل گرفتگی مداوم شاید/تأثیر دل،سایه «من» است/که این سان گستاخ و صبور/بین خدا و دلم ایستاده ام/سجاده ام کجاست؟/سلمان هراتی

 

 

وقتی از مادر متولد شدم..صدایی در گوشم طنین انداخت که بعد از این با تو خواهم بود. به او گفتم تو کیستی؟ گفت :غم! فکر کردم غم عروسکی خواهد بود که من بعدها با اون بازی خواهم کرد. ولی بعدها فهمیدم!! که من عروسکی هستم در دستان غم

 

 

> چقدر خوبه ادم یکی را دوست داشته باشه نه به خاطر اینکه نیازش رو برطرف کنه نه به خاطر اینکه کس دیگری رو نداره نه به خاطر اینکه تنهاست و نه از روی اجبار بلکه به خاطر اینکه اون شخص ارزش دوست داشتن رو داره اگه من یکی از دوست های خوبت هستم، این رو برام سند کن! یا این پیغام رو برای همه دوست های خوبت بفرست . ببین چند تاش به خودت برمی گرده! اگه 7تاش بهت برگشت، بدون دوست داشتنی هستی

 

 

گریه را میپرستم اشک ریختن به روی گونه هایم اشکهایی که شاید به خاطر تو از چشمانم قطره قطره میبارد به خاطر.... سکوت را میخواهم نمیدانم چرا...؟ شاید برای نواختن برای صدا زدن تو تنهایی را دوست دارم چرا که تنهایی هیچ وقت ترکم نکرده هیچگاه قلبم را نشکسته.... غم و غصه همیشه در صدایم شریک بوده اند ولی نمیدانم چرا....؟ و باز هم این قصه پر از غم ناتمام به پایان رسید.

 

 

دوست داشتن را باید از دختر بچه ها یاد گرفت. آنها در مقابل محبتی که به عروسک خود می کنند از او انتظار محبت متقابلی ندارند آنها بدون هیچ توقعی عروسکشان را دوست دارند و دوست داشتن واقعی یعنی همین

 

 

زمزمه های دلتنگی ام را به نسیم می سپارم تا به تو برساند . آن زمان که نگاهت را به آسمان بخشیدی ، چقدر گریستم و با پر کشیدنت دل ترک خورده من هم شکست ...

 

 

درعصرهای انتظاربه حوالی بی کسی قدم بگذار! خیابان غربت را پیدا کن و وارد کوچه پس کوچه های تنهایی شو! کلبه ی غریبی ام را پیدا کن، کناربیدمجنون خزان زده و کنارمرداب ارزوهای رنگی ام! درکلبه را باز کن و به سراغ بغض خیس پنجره برو! حریر غمش را کنار بزن! مرا می یابی

 

 

اعتراف میکنم گاهی به اسمان نگاه میکنم...دزدانه به چشم ستارگان ...اما نه به تمامی انها...تنها بدانها که شبیه ترند:::به چشمان تو

 

 

شربتی از لب لعلش نچشیدیم وبرفت روی مه پیکراوسیرندیدیم برفت گویی ازصحبت مانیک به تنگ امده بود بار بربست وبه گردش نرسیدیم وبرفت همچو حافظ همه شب ناله وزاری کردیم کای دریغا به وداعش نرسیدیم وبرفت

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد